روز 5شنبه عصر طبق روال هر هفته رفتیم روستا ، چون روستا رو خیلی دوست داری و واقعا لذت میبری، با اینکه سرما خورده بودی تصمیم گرفتیم تعطیلات رو روستا بمونیم ، تا اخر شب حسابی تو حیاط بازی کردی و اتیش سوزوندی ، صبح جمعه که از خواب بیدار شدیم دیدم کنار چشم چپت ترشحات زرد رنگ هست با هم رفتیم دست و صورتت رو شستیم بعد از خوردن صبحونه دیدم این ترشحات همچنان ادامه داره و بعلت چسبناک بودنش مژه هات رو بهم چسبونده ، به توصیه مادرجون کبری با چایی مژه هات رو شستشو دادم که خیلی بهتر شد ، چند ساعت بعد دیدم پلک هات متورم شدن و رو به قرمزی میزنه ، چشمت هم کوچک شده ، بعد ناهار وسایلمون رو جمع کردیم و امدیم بجنورد، روز جمعه بود و مطب دکترها تعطیل بودن رفتیم درما...