هلیاهلیا، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

هلیا پرنسس مامان و بابا

مسافرت تهران شمال واسه عروسی عمو حسین

       نادر (پسر عمه هلیا ) خواسته با این شیطونک عکس یادگاری بندازه و هلیا یواشکی دو تا انگشتش رو گذاشته بالا سر عمو نادر.... قربون اون خنده های شیطونت دختر عزیزممممممممممممم جالبه که من(مامان ) عکاس و اقا نادر تا بعد از برگشتن از مسافرت و دیدن دقیق عکسها متوجه این حرکت هلیا خانوم نشدیم ههههههههههههه ...
5 اسفند 1392

هلیا جون اومده اداره مامان

این هم عکس هلیا جون که اومده اداره مامان :   این هم نقاشی هلیا جون  واسه مامانی تا بچسبونم به محل کارم ( تو عکس بالایی دیده میشه ها ) : قربون دستهای هنرمندت بشم عزیزدلم ...
5 بهمن 1392

تست هوش

تست هوش پیچیده! در این تست هوش میتوانید بفهمید که آیا مغز شما از کار افتاده است!؟   جای علامت سوال چه عددی میشه گذاشت؟     1=5     2=25     3=125     4=625     ؟=5     قبل از دیدن جواب یکم فکر کنید! . . . . . . . . . . جای علامت سوال باید عدد ۱ را قرار داد!     اگر قبول ندارید خط اول را به یاد بیاورید: ۵=۱     نتیجه گیری اخلاقی:   مسائل ساده زندگی را بیخود پیچیده نکنید! ...
30 دی 1392

اولین جایزه از پیش دبستانی

هلیا جون تو این مدت 5 ماهی که میره مهد از طرف فرشته مهربون جایزه های تشویقی زیادی گرفته اما دیروز اولین جایزه اش رو که یک خط کش خوشگل بود بخاطر خوندن 5 تا شعر از طرف مربی مهربونش نسرین جون گرفت و خیلی خوشحال اومد خونه ... احساس کردم این جایزه هلیا واسش دلچسبتر از جایزه های قبلی اش بود که من میبردم مهد و از طرف فرشته مهربون بهش داده میشد . هلیا میگه : مربی به بچه ها گفت کی بلده 5 تا شعر بخونه ، من دستم رو بردم بالا و 5 تا شعر خوندم واسه همین جایزه گرفتم . با توجه به اینکه هلیا تو مهد خیلی آروم و ساکته ، ما ( من و بابای هلیا ) هم از این اتفاق خیلی خوشحال شدیم . مبارکت باشه دختر گلم ایشاله همیشه موفق باشی. ...
22 دی 1392

دعای هلیا جون در سفره نذری

مریم دختر عموی من سفره نذری داشت ، من اداره بودم و نتونستم برم، اما هلیا جون با خاله ثریا و اکرم جون رفت . تو مراسم به ترتیب مهمونها شمع روشن میکردن و ارزو میکردن . نوبت هلیا که شده شمع رو به کمک خاله اینا روشن کرده و ارزو کرده: خدایا به ما یه نی نی بده ... الهی قربون ارزوهات برم دختر گلم ... ...
8 دی 1392