هلیا خانوم : زمستون اومده وسط تابستون ؟؟!!
دیشب دایی مهرداد و مادرجون اینا خونه ما بودن ، بعد افطار همگی سرگرم صحبت کردن بودیم و تو هم رفتی اتاقت و ازت خبری نبود یک بار یواشکی بهت سر زدم دیدم مشغول کنجکاوی در کمد دیواری هستی ، نیم ساعت بعد با این تیپ اومدی پیش ما ، ساک لباسهای زمستونی ات رو پیدا کرده بودی و ...
کلاه دو سال قبلت ، دستکش های پارسال ، نیم پوت های پارسال و بلوز زمستونی پارسال ( الهی فدات بشممممممممممممممممممممممممممممم من )
با همون لباسها مشغول خوندن نماز شدی ( قبول باشه وروجک شیطون ):
الهی مامان فدای خنده های نازت بره :
آخی ، خسته شدی عزیز مامان ؟
قبل افطار اومدی سراغ گوشی مامانی و از خودت عکس گرفتی این هم دو نمونه اش
خانم عکاس کوچولو از خودش عکس میگیره :
الهی دورت بگردم دختر نازنینم .بووووووووووووووووووس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی