هلیاهلیا، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

هلیا پرنسس مامان و بابا

هلیا عاشق نی نی کوچولو

1392/4/15 8:11
نویسنده : maman sima
848 بازدید
اشتراک گذاری

هلیا جون  بچه کوچولوها و نوزادها خیلی دوست داره ، داشتیم از خیابون برمیگشتیم خونه که هلیا جون گفت : مامان میشه به خدا بگی بهمون یه نی نی بده بعد شما بدنیا بیاریش؟ من هم گفتم چرا ؟ هلیا : اگه یک نی نی دیگه باشه ما میشیم دو تا بچه با هم غذا میخوریم ، بازی میکنیم و ... من گفتم : باشه نی نی چی باشه ؟ هلیاجون: پسر باشه اسمش رو هم بگذاریم رضا ( یهو ته دلم خالی شد اخه چرا این اسم رو انتخاب کردی ، رضا اسم برادر عزیزمه که در سن 30 سالگی فوت کرده، چطور هلیا عاشق این اسمه نمیدونم اخه اسم عروسکهاش هم علی و رضا هستش...) با خوشحالی گفتم باشه . اما روز بعد نظرت عوض شده و میگی به خدا بگم نی نی دختر بهمون بده اسمش هم بگذاریم ماریا چون به هلیا میاد !!!!!!!!!!!!!!!!

جدیداً یاد گرفتی که لباسهات رو ست کنی بپوشی ، حداقل یکی از اینها : کش مو، دامن، یا کفشهات باید با بلوزت ست باشن ...

من و بابا داشتیم درباره خونه صحبت میکردیم بریم طبقه پایین خونه مادرجون بشینیم تا ایشاله زمینی که خریدیم رو بسازیم ، در حال بازی بودی با صدای بلند گفتی: آهای حاج خانوم ،حاج آقا به فکر باشین اتاق خواب من رو بزرگ کنید اتاق من خیلی کوچیکه ، جلوی اتاقم هم استخر بزرگ باشه من برم شنا کنم ...

دختر گلم به ماشینمون که mvm  هستش میگه تخم مرغ از بس کوچوله ...بعدش هم میگه : ماشین  06 سفید بخرید چون تپله  موتور شارژی و اسکوتر هم توش جا میشه ، سقفش هم باید باز بشه من سرم رو ببرم بیرون...

هلیا جون خیلی خوب مهد میری قبل از ورود به مهد، باید دم در بشینم کنارت و یکم باهم صحبت کنیم بعد بری مهد این واست عادت شده انگار با این کار از لحاظ روحی اماده میشی بری مهد ، قران و زبان انگلیسی و چند بیت شعر هم یاد گرفتی ... همچنان جایزه های کوچک و بزرگ از فرشته مهربون میگیری تا وقتی کاملا به مهد رفتن عادت کردی فرشته مهربون واست عروسک نوزادی که جیش میکنه برات بیاره ( فکر کنم کم کم باید برم این عروسکه رو برات بخرم)

ظاهراً برنامه کودکی که نگاه کردی خانوم موشه کنار استخر عینک افتابی زده بوده و روی صندلی دراز کشیده و داشته ابمیوه میخورده  و افتاب میگرفته، دیدم تنها یک دامن پوشیدی عینک شنا هم زدی چترت رو هم روی مبل بالای سرت باز کردی یک لیوان ابمیوه با نی هم گذاشتی کارت و روی مبل لم دادی گفتی من اومدم کنار استخر ...

هنوز هم با لباس پوشیدن مشکل داری تقریبا اکثریت لباسها اذیتت میکنن ، این موضوع من رو عصبی میکنه اخه چرا اینقده حساسی دخترمممممممممممممم!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان نگار
16 تیر 92 15:09
سلام عزیزم هلیا جون چطوره حتما از طرف من ببوسش راستی کد نگار برای مسابقه اعلام شد خوشحال میشم اگه کد487 رو با کد510 به این شکل 510 487 بدون هیچ علامت فاصله خاصی فقط با یه کاراکتر فاصله به این شماره ارسال کنی 20008080200
حمیده جون
19 تیر 92 21:43
عزیزممممممممم ایشالا همیشه پایدار و برقرار باشید


قربونت عزیزدلممممممممممممممممم
لیلا
27 تیر 92 14:52
سلام آرسيس در جشنواره ي تابستاني ني ني وبلاگ(ني ني شکمو) شرکت کرده.. خوشحالمون مي کنيد اگه بهش راي بدين و با يک پيامک، عدد 126 را به شماره ي 20008080200 (دوهزار هشتاد هشتاد دويست) ارسال کنيد. از لطف شما ممنونيم – شاد و سلامت باشيد.
مامان مریم
31 تیر 92 15:53
وای ماشاله به این دختر چقد فهمیده و خوش زبونه...من که حسابی جا خوردم از حرفاش...حتما براش اسپند دود کن سیما جوون...خانوم خانوما استخرم میخواد!! خدا بداد اون شازده ی سوار اسب سفید برسه
آذین-مامان طهورا
1 مرداد 92 1:41
کســانی که دوستشــــان دارم را مــرور میکنـــــم تــا . . . سکوتــم نشـان فرامـوشیـــــم نباشـــــد . . . ! آپ کردم خوشحال می شم بیای
مامان هلنا
1 مرداد 92 11:33
ایشالا که هر چهزودتر خدا بهتون یه نینی بده و دل هلیا جون شاد بشه


ایشاله 2 سال دیگه خدا ارزوی هلیا جون رو براورده کنه
آذین-مامان طهورا
2 مرداد 92 20:02
سلام عزیزم متشکرم از بابت حضورتون ماشاله هلیا جون چه خوش زبونه ببوووووووووووووووسش
رضا
11 مرداد 92 19:46
ܓ✿ܓ✿. •**•.¸ندرن پتی چمان¸. •**•. ܓ✿ܓ✿ سلام خوبی عزیزم؟ بدو بیا یه خبــــــــــــر جدید بدوتا عقب نموندی منتظرتم آپم ܓ✿ܓ✿. •**•.¸ندرن پتی چمان¸. •**•. ܓ✿ܓ✿
مامان هلنا
23 مرداد 92 10:28
منا مامان یسنا
23 مرداد 92 14:02
گل] عزیزم فدایتو برم من.تولد یسناست منتظرتونه حتما تشریف بیارین منتظرتونیم.یه جشن تولد مجازی با مهمونای مجازی