هلیا عاشق نی نی کوچولو
هلیا جون بچه کوچولوها و نوزادها خیلی دوست داره ، داشتیم از خیابون برمیگشتیم خونه که هلیا جون گفت : مامان میشه به خدا بگی بهمون یه نی نی بده بعد شما بدنیا بیاریش؟ من هم گفتم چرا ؟ هلیا : اگه یک نی نی دیگه باشه ما میشیم دو تا بچه با هم غذا میخوریم ، بازی میکنیم و ... من گفتم : باشه نی نی چی باشه ؟ هلیاجون: پسر باشه اسمش رو هم بگذاریم رضا ( یهو ته دلم خالی شد اخه چرا این اسم رو انتخاب کردی ، رضا اسم برادر عزیزمه که در سن 30 سالگی فوت کرده، چطور هلیا عاشق این اسمه نمیدونم اخه اسم عروسکهاش هم علی و رضا هستش...) با خوشحالی گفتم باشه . اما روز بعد نظرت عوض شده و میگی به خدا بگم نی نی دختر بهمون بده اسمش هم بگذاریم ماریا چون به هلیا میاد !!!!!!!!!!!!!!!!
جدیداً یاد گرفتی که لباسهات رو ست کنی بپوشی ، حداقل یکی از اینها : کش مو، دامن، یا کفشهات باید با بلوزت ست باشن ...
من و بابا داشتیم درباره خونه صحبت میکردیم بریم طبقه پایین خونه مادرجون بشینیم تا ایشاله زمینی که خریدیم رو بسازیم ، در حال بازی بودی با صدای بلند گفتی: آهای حاج خانوم ،حاج آقا به فکر باشین اتاق خواب من رو بزرگ کنید اتاق من خیلی کوچیکه ، جلوی اتاقم هم استخر بزرگ باشه من برم شنا کنم ...
دختر گلم به ماشینمون که mvm هستش میگه تخم مرغ از بس کوچوله ...بعدش هم میگه : ماشین 06 سفید بخرید چون تپله موتور شارژی و اسکوتر هم توش جا میشه ، سقفش هم باید باز بشه من سرم رو ببرم بیرون...
هلیا جون خیلی خوب مهد میری قبل از ورود به مهد، باید دم در بشینم کنارت و یکم باهم صحبت کنیم بعد بری مهد این واست عادت شده انگار با این کار از لحاظ روحی اماده میشی بری مهد ، قران و زبان انگلیسی و چند بیت شعر هم یاد گرفتی ... همچنان جایزه های کوچک و بزرگ از فرشته مهربون میگیری تا وقتی کاملا به مهد رفتن عادت کردی فرشته مهربون واست عروسک نوزادی که جیش میکنه برات بیاره ( فکر کنم کم کم باید برم این عروسکه رو برات بخرم)
ظاهراً برنامه کودکی که نگاه کردی خانوم موشه کنار استخر عینک افتابی زده بوده و روی صندلی دراز کشیده و داشته ابمیوه میخورده و افتاب میگرفته، دیدم تنها یک دامن پوشیدی عینک شنا هم زدی چترت رو هم روی مبل بالای سرت باز کردی یک لیوان ابمیوه با نی هم گذاشتی کارت و روی مبل لم دادی گفتی من اومدم کنار استخر ...
هنوز هم با لباس پوشیدن مشکل داری تقریبا اکثریت لباسها اذیتت میکنن ، این موضوع من رو عصبی میکنه اخه چرا اینقده حساسی دخترمممممممممممممم!