زمستون و آدم برفی کوچولو
امسال زمستان سردی داریم و من بیشتر ترجیح میدم هلیا جون تو خونه باشه و سعی میکنم سرگرمی های خوبی تو خونه واسش فراهم بشه .
صبح که مامان و بابا رفتن سر کار ، هلیا جون و اکرم جون رفتن کنار پنجره و دیدن اووووووووووووووووه چقدر برف اومده ، خیلیییییییییییییییییی خوشحال شدن سریع شال و کلاه کردن و رفتن از حیاط کمی برف آوردن تا تو خونه ادم برفی درست کنن و یادگاری باهاش عکس بگیرن . البته تا اومدن من به خونه ادم برفی آب شده بود !
وقتی رسیدم خونه ، اکرم جون گوشی رو آورد و عکسهای هلیا و ادم برفی رو نشونم داد ، هلیا هم سریع رفت گوشی اسباب بازی خودش رو آورد و گفت مامان دکمه وسطی رو بزنی همه عکسها میاد بعد نگاه کن ... من هم کلید وسط گوشی اش رو میزدم و با اینکه تصویر زمینه عوض نمیشد کلی از عکسهایی که گرفته تعریف کردم ... هلیا جون هم کلی ذوق کرد .
شب که شد دایی مجتبی و زن دایی فهیمه اینا اومدن خونه ما . گفتم : هلیا جون برو گوشی خودت رو بیار زن دایی عکسهایی که گرفتی رو ببینه . گوشی ات رو اوردی بعد گفتی : گوشی ام شارژ نداره ! رفتی کنار دیوار نشستی ، بند آویز گوشی ات رو چسبوندی به دیوار و گفتی باید صبر کنید گوشی ام شارژ بشه ... بعرفتی سراغ بازی ات ، گفتم هلیا جون گوشی ات شارژ نشد ؟؟؟ رفتی گوشی ات رو برداشتی و گفتی : شارژ شده اما خرابه نمیشه عکسهاش رو نشون بدم ( با حالت افسوس و عذرخواهی از اینکه امکان نشان دادن عکسها رو نداری ) !!!
الهی مامانی قربون این کارها و حرفهای بامزه ات بره . بوس بوس بوس
توضیحات : دستهای آدم برفی مداد رنگی های هلیا جونه و برای چشم و دهنش از لپه استفاده کردن .