هلیا و کارهایی که اولین بار تونست انجام بده - 1
هلیا جونم وقتی واسه اولین بار دست زدی ، خندیدی، گفتی بابا ، گفتی مامان ، تونستی بشینی، راه بری و .................................. انگار دنیا رو دادن به من و بابایی چقدر لذت بخشهههههههههههههه خدای من شکرت ....................
الهی فدات بشم گل قشنگم ............
پاسخ و حرکات هلیاجون |
سن هلیا جون |
زردی گرفتن هلیا جون و بستری شدن در بیمارستان تامین اجتماعی |
5 تا 7روزگی |
اولین خنده هلیا در پاسخ به اطرافیان |
2 ماهگی |
بالا نگه داشتن سر |
3 ماهگی |
تنظیم خواب شبانه |
3 ماهگی ( 10 شب تا 10 صبح ) |
صدا در آوردن در پاسخ به اطرافیان |
3 ماهگی |
تقلید صدای اطرافیان |
4 ماهگی |
تشخیص و چرخش به طرف صداهای اطراف |
4 ماهگی |
تشخیص چهره اطرافیان و شناخت انان |
4 ماهگی |
برگشتن روی شکم |
5/4 ماهگی |
اولین بار رفت چناران |
(02/01/1388 ) 4 ماه و 24 روزگی |
بردن پاها به سمت دهان و بازی با پاها |
5 ماهگی |
نشستن با کمک بالشت ( 10/01/88) |
5 ماه و 2 روز – خونه اصغرآقادر تهران |
اولین مسافرت هلیاجون ( 05/01/88) الی ( 12/01/88) |
5 ماهگی – ( فرومد ، شمال و تهران) |
بازی دالی موشه |
5 ماهگی |
خوردن اولین غذای کمکی ( فرنی ) |
(24/01/88 ) - 5 ماه و 16 روزگی |
نشست کامل بدون کمک |
6 ماهگی |
خوردن اولین غذای کمکی ( حریره بادام ) |
(12/02/88 ) – 6 ماه و 4 روزگی |