هلیاهلیا، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

هلیا پرنسس مامان و بابا

عادتهای هلیا جون در 3 سال و 8 ماهگی

1391/4/17 8:04
نویسنده : maman sima
1,036 بازدید
اشتراک گذاری

میلاد حضرت مهدی (عج) بر همه منتظرانش مبارک...

هلیا جون هنوز هم عادت داری شبها دیر بخوابی ، حتما من باید کنارت دراز بکشم و پشتت رو بخارونم تا خوابت ببره ، دستشویی رفتن هم هنوز دقیقه نود انجام میشه گاهی اوقات میگی مامان شما نیا من خودم بلدم برم دستشویی خودم رو بشورم من هم واسه این کار حسابی تشویقت میکنم ، روابط اجتماعی ات خیلی خیلی خوب شده از وقتی کلاس نقاشی میری خیلی تغییر کردی و اجتماعی تر شدی ، مدام میری با بچه های همسایه در پیلوت خونه سرسره بازی و خاله بازی میکنی ، مهمونی هم که میریم سریع میری با بچه ها دوست میشی و بازی میکنی ، همچنان از بوس کردن بدت میاد و اجازه نمیدی کسی بوست کنه ( البته بجز مامان و بابا ) ، حالا دیگه همراه بابا میری گردش و خرید و ... و وابستگی ات به من خیلی کم شده ، ناخن خوردنت هم داره کمتر و کمتر میشه اما هنوز موقعی که تنهایی کامپیوتر نگاه میکنی یا تو اتاقت تنهایی بازی میکنی ناخن هات رو میخوری واسه همین سعی میکنیم همیشه کنارت باشیم تا کاملا این عادت رو ترک کنی ، جدیداً کف دستهات رو لیس میزنی این کارت بدتر از ناخن خوردنته آخه تموم میکروبهای دستهات رو کاملا میخوری واسه همین چند بار دل درد گرفتی به محض اینکه میگم هلیا این کار رو نکن میای روبروی من وامی ایستی و چندین بار این کار رو تکرار میکنی و میگی : مامان جون اخه کف دستهام زنچههههههههههههههههههه ، حموم رفتن رو دوست داری اما کماکان موقع اب ریختن روی سر گریه میکنی ، این روزها که هوا گرم شده میل به غذا خوردنت هم کم شده ، تاریخ تولدت رو بلدی و به همه میگی تولد من 8 آبانه ، عاشق شیر کاکائو هستی ، میگو سوخاری ، ماهی و انواع گوشت رو خیلی دوست داری ، ماکارونی رو بصورت آبکش شده بدون مواد افزودنی دوست داری واسه همین میگی مامان من ماکارانی خام می خوام ، خیلی حرف گوش کن شدی ، خلاصه کلام اینکه این روزها میفهمم چقدر خانوم تر شدی و اصلا مامانی رو اذیت نمیکنی ........ عاشقتم عزیزمممممممممممممممممممممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

رضا
17 تیر 91 9:50
سلام ممنون اومدین توکامنتی که گذاشته بودی گفته بودی از این سایت کد هارو برداشتی اما من اسم سایتی به چشمم نخورد فک کنم فراموش کردی بنویسیش ممنون میشم برام دوباره بذاریش . متوجه نشدم منظورتون رو یعنی چی عضو گلستان هستم ولی بچه گلستان هستم عضو جای نیستم نکنه منظورتون از سایت همین گلستان بوده؟اره؟
مرضیه مامان فاطمه
19 تیر 91 9:49
سیما جون دختر گلت داره خانوم میشه دیگه پس از کارهاش تعجب نکن،

واسه لیس زدن دستهاش سعی کن زود به زود بشوری من واسه فاطمه یه صندلی تو آشپزخونه گذاشتم خودش هرموقع دستهاش کثیف میشه میره با مایع دست میشوره اونم چه شستنی یک ربع طول می کشه تا صداش نزنم تموم نمی کنه
فاطمه هم عاشق شیرکاکائویه ولی دوماهی که حساسیت داشت شدید سرفه و آبریزش داشت که دکتر کاکائو رو منع کرد

راستی یه دونه از آویزهای کفش دوزکی تو خونه جامونده هروقت دوره داشتی با مونا بهش بگو تا بدم بیاره
سلام مرسی عزیزم . ان شاءالله

ممنون واسه وسایلها ان شاء ا... سال دیگه فقط خانوما رو دعوت می کنم که شما و هلیا جون هم از الان دعوتین

راستی فکر می کردم دوستی مون نزدیکتر از اینی که هست میشه ولی خوب نشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟





سلام . مرسی عزیزم . ان شاءالله


سارا مامان باران
19 تیر 91 13:00
سلام
الهی من قربون این دخمل خانوم و حرف گوش کنم بشم
وای چقد دخترا شبیه همن باران هم حمومو دوس داره بشرطی که آب رو سرش نریزم و یه چیز دیگه این که خیلی انگشتشو تو دهنش می کنه که اصلا دوس ندارم خدا کنه از سرش بیفته
هلیا ی نازمو ببوس از طرف من


سلام عزیزم خدا نکنه خانومی .
مامان ماهان
19 تیر 91 16:59
دوست جونم از نظر بهداشتی بوس نکردن بهتره گلم
هلیا جونم دستت رو لیس نزن خدای نکرده مریض میشیاااااااااااااا
البته همه چی دوران داره بچه ها یه چیزی رو یاد میگرن فراموش میکنن دوباره یه چیز جدید کشف میکنن خوب میشه عزیزم بوووووووووووووووووس


سلام دوست خوبم . دقیقا همینطوره هر چند مدت یک عادتی رو داره و فراموش میکنه.مرسی
مادر ضربدر 3
20 تیر 91 11:39
صباي من 3 سالشه. يعني كم كم حرف گوش كن ميشه!!!!!!!!!


سلام خانومی . اره روز به روز لجبازی هاشون کمتر میشه ان شاءلله
مامان ساینا
22 تیر 91 17:40
ماشاله به این پرنسس حرف گوش کن.
رضا
24 تیر 91 10:30
سلام ممنون از حضورت بابت کامنتتم ممنون بازم بیا بای
رضا
25 تیر 91 10:13
سلام حالت چطوره دختر خوشکلات چطوره ؟ سیما خانم من هرچی زور زدم نتونستم وارد سایتی که گفتی بشم همش سیستم دانشگاهی گلستان باز میشد یه لطفی کن خودت این کد روز شماری که بالای وبت واسه هلیا گذاشتی رو برام تهیه کن بفرست برام ممنون میشم
رضا
25 تیر 91 13:26
سلام ممنون بابت کامنتت آبجی سیما
حرفت درسته بچه ها از رنگای شاد خیلی خوششون میاد
ولی من عاشق مشکیم و تا زمانی که من مدیر وبلاگشم همینجوری میمونه وقتی خودش تونست تشخیص بده چه قالبی خوبه همونو واسش میذارم
بازم ممنون آبجی سیما


خواهش میکنم
شاید دخترتون هم عاشق مشکی باشه .

رضا
25 تیر 91 13:30
بازم سلام آبجی سیما
پس یه لطفی کن کد شو برام بگیر تو کامنتم برام بذار ممنون میشم آبجی
منتظرتم


اقا رضا این قسمت کد نداره ، یک جا سن کامل کودک رو مینویسی بعدتیک مورد نظر رو میزنی و تایید میکنی ، فعال میشه .
مامان دیانا
25 تیر 91 14:00
سلام سیما جون
بهت تبریک می گم بابت دختر حرف و گوش کن و خانمت
آفرین به هلیای عزیزم


مرسی عزیزم
مامان آرتین
26 تیر 91 9:48
خدا حفظش کنه . عین آرتین که دوست داره پلو بدون خورشت بخوره!
رضا
26 تیر 91 11:01
سلام حالم بده یه سری بهم بزن شاید بتونی کمکم کنی منتظرتم
منا
29 تیر 91 14:42
سلام عزیزم چطورین خوبین راستی این امتحانای نسرین وفاطمه تموم نشد دل ما که ترکید از تنهایی.....قربون عادتهات برم چه جالب دوست دارم هلیا جونم


سلام گلم چرا خیلی وقته امتحاناتشون تموم شده. الان هم دیگه ماه رمضون رسید ، دوره مون موند واسه بعد ماه مبارک. ممنون عزیزم که به ما سر میزنی . بوس
مامان ماهان
1 مرداد 91 10:29
بـر هــر نفست اشاره دارد رمضان / بر عشق و عطش نظاره دارد رمضان در ظلمت بیکرانه ی شبهامان / دریا دریا ستاره دارد رمضان . . . ماه ضیافت الهی مبارک