عادتهای هلیا جون در 3 سال و 8 ماهگی
میلاد حضرت مهدی (عج) بر همه منتظرانش مبارک...
هلیا جون هنوز هم عادت داری شبها دیر بخوابی ، حتما من باید کنارت دراز بکشم و پشتت رو بخارونم تا خوابت ببره ، دستشویی رفتن هم هنوز دقیقه نود انجام میشه گاهی اوقات میگی مامان شما نیا من خودم بلدم برم دستشویی خودم رو بشورم من هم واسه این کار حسابی تشویقت میکنم ، روابط اجتماعی ات خیلی خیلی خوب شده از وقتی کلاس نقاشی میری خیلی تغییر کردی و اجتماعی تر شدی ، مدام میری با بچه های همسایه در پیلوت خونه سرسره بازی و خاله بازی میکنی ، مهمونی هم که میریم سریع میری با بچه ها دوست میشی و بازی میکنی ، همچنان از بوس کردن بدت میاد و اجازه نمیدی کسی بوست کنه ( البته بجز مامان و بابا ) ، حالا دیگه همراه بابا میری گردش و خرید و ... و وابستگی ات به من خیلی کم شده ، ناخن خوردنت هم داره کمتر و کمتر میشه اما هنوز موقعی که تنهایی کامپیوتر نگاه میکنی یا تو اتاقت تنهایی بازی میکنی ناخن هات رو میخوری واسه همین سعی میکنیم همیشه کنارت باشیم تا کاملا این عادت رو ترک کنی ، جدیداً کف دستهات رو لیس میزنی این کارت بدتر از ناخن خوردنته آخه تموم میکروبهای دستهات رو کاملا میخوری واسه همین چند بار دل درد گرفتی به محض اینکه میگم هلیا این کار رو نکن میای روبروی من وامی ایستی و چندین بار این کار رو تکرار میکنی و میگی : مامان جون اخه کف دستهام زنچههههههههههههههههههه ، حموم رفتن رو دوست داری اما کماکان موقع اب ریختن روی سر گریه میکنی ، این روزها که هوا گرم شده میل به غذا خوردنت هم کم شده ، تاریخ تولدت رو بلدی و به همه میگی تولد من 8 آبانه ، عاشق شیر کاکائو هستی ، میگو سوخاری ، ماهی و انواع گوشت رو خیلی دوست داری ، ماکارونی رو بصورت آبکش شده بدون مواد افزودنی دوست داری واسه همین میگی مامان من ماکارانی خام می خوام ، خیلی حرف گوش کن شدی ، خلاصه کلام اینکه این روزها میفهمم چقدر خانوم تر شدی و اصلا مامانی رو اذیت نمیکنی ........ عاشقتم عزیزمممممممممممممممممممممممممممممم