جشن تولد 5 سالگی
امسال تصمیم گرفتم بخاطر اینکه اومدیم طبقه پایین خونه مادر جون و جامون یه خورده کوچیکه از طرفی سرم تو اداره خیلی شلوغ شده ، جشن تولدت رو در پیش دبستانی واست بگیرم ، اما اونقده اصرار کردی تا یه جشن خونوادگی کوچک هم واست تو خونه گرفتیم ...
یه جشن تولد با تم زنبوری ویز ویز......
هفته قبلش تصمیمون جدی شد رفتم پارچه خریدمو دادم خیاط تا واست یه پیرهن بدوزه ، کیک هم سفارش دادم ، اکرم جون هم شبانه روز مشغول درست کردن تم تولد شد ...
واسه جشن تولد بینهایت خوشحالی، مدام بوسم میکنی و میگی مامان جون مرسی که برام تولد میگیرن ، چند تا زنبور رو کاغذ کشیدی رنگشون کردی و چشبوندی به دیوار خونمون ، هر روز اهنگ میزاری و میرقصی و هر روز صبح یکی از انگشتهای نازت رو میبندی و میشماری که چند تا دیگه بخوابی تولدت میشه ، بهم میگی مامان وقتی 5 ساله شدم قدم چقد بلند تر میشه ؟؟؟؟چند تا مهمون میان خونمون ؟؟؟؟واسم کادو چی میارن ؟؟؟؟ میگی : این دفعه از صبح برام جشن بگیرید تااااااااااااااااا شب که زود تموم نشه ...
هر سال که بزرگتر میشی احساست هم واسه جشن تولدت بزرگتر میشه چون با شور و شوق بیشتری واسه این روز لحظه شماری میکنی .
بهم گفتی دوست نداری تو پیش دبستانی واست جشن بگیرم ، میخوای که جشن تولد تو خونه باشه ، من هم با معاون( خانم اذری ) و مربی ات ( نسرین جون ) صحبت کردم و نظرشون این بود که یه جشن کوچولو هم تو کلاس واست بگیریم و بگیم که این جشن رو مربی ات واست گرفته تا حس اعتماد به نفست بالاتر بره ، و این شد که 8 ابان جشن تولد در پیش دبستانی مهربان و 9 ابان جشن تو خونه داشتیم ...
عکسهای جشن تولد رو بزودی میزارم