گریه شبانه هلیا جون
هلیا جون عزیزکم نمی دونم چرا شبها دیر می خوابی از همون وقتی که خیلی کوچولو بودی موقع خواب کلی گریه میکردی و به سختی خوابت میبره ....
، تازگی ها هم که تا ساعت 1 یا 2 بامداد بیداری و داری بازی میکنی ، عزیزم کاش می دونستی مامان و بابا صبح زود باید برن سرکار ، اون موقع حتماً زودتر می خوابیدی مگه نه ؟
دو شب قبل ساعت 12 خوابیدی اما ساعت 3/5 بیدارشدی و کلی جیغ زدی و گریه کردی، خیلی نگرانت شدم ، نمیدونم خواب بد دیدی یا جایی ات درد میکرد ، الهی بمیر برات عزیزم .
اخرش هم بابایی بلند شد و بهت اب داد تا اروم تر شدی اخه دوست نداشتی بیای بغلم ، اما بعدش اومدی بغلم و خوابت برد . من هم بلند شدم کلیاسفند واست دود کردم و صدقه گذاشتم کنار .
دخترم الهی همیشه لبت پر از خنده باشه و گریه ات رو نبینم گلم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی