دختر کاری مامان
* دیروز رفتیم باغ ، دیدم با مهدیس جون ، برگ انگور و سنگ های کوچیک جمع کردید بعد واسه مامان و بابا دلمه پیچیدید . هههههههههههههههههه
* به مادرجون رقیه گفتی :با ما میای بریم باغ ؟؟ مادرجون گفت : اره میام . گفتی : با چی می خواهی بیای ؟ مادرجون گفت : با ماشین شما میام . گفتی : نه ما جا نداریم با ماشین دایی مجتبی بیا !!! ( حالا کی قراره بره باغ خدا می دونه؟؟؟ )
* گفتی : من وقتی کوچولو بودم مثل ارتین تو خونه جیش میکردم ؟ گفتم : آره . گفتی : بعد خونه کثیف می شد که ؟؟؟؟ گفتم : خوب پوشکت میکردم . از اون موقع هر کس میاد خونمون بهش میگی : من کوچولو بودم تو خونه جیش میکردم مامانم من رو پوشک میکرد .
* بهت میگم اسم عروسکتهات رو بگو . میگی :اوفی - نیجا - بونا - عَرو و ...............نمیدونم این اسامی رو از کجا اوردی ؟؟؟؟؟
* دو روزه گیر دادی که بیای رو سینک ظرفشویی و ظرفها ، میوه ها ، سبزیجات و .... رو بشوری . این کارت خیلی طول میکشه و واقعا خسته میشم اخر سر هم با هزار مکافات راضی ات میکنم بیای پایین .