هلیا جون و پیشو
هلیا تابحال از گربه میترسید و نزدیکش نمیرفت اما از وقتی فیلم شهر موشها را دیده که کپلک با پیشو دوست بوده و ازش نمیترسیده حالا دختر من هم نترس شده : پیشو اومدم بهت غذا بدم : هلیا که جلوتر رفت پیشو ترسید : پیشو نترس واست نون اوردم : قربون مهربونیت برم عزیزمممممممممم ...
نویسنده :
maman sima
8:11