هلیاهلیا، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

هلیا پرنسس مامان و بابا

تجربه سومین بهار در کنار هلیا جونم در نوروز 1390

1390/1/28 11:35
نویسنده : maman sima
919 بازدید
اشتراک گذاری

عسلم ، جیگرم ، طلای مامان ، نازگلم ؛ هلیای عزیزم : من و بابایی از اینکه ، تحویل سالهای 88 - 89- 90 رو  در کنار تو جشن گرفتیم خیلی خوشحالیم ، البته امسال سال تحویل ساعت 2/50 دقیقه صبح بود و تو خواب بودی اما من و بابا حمید اومدیم کنارت نشستیم تا سه نفره عید 90 رو جشن بگیریم................

این هم عکسهای نوروز 1390 که عمو حسین ازت گرفته :

 

نوروز 90 هم از راه رسید و چقدر روزها ، هفته ها و ماهها در کنار هلیا جون و بابا حمید زود سپری میشن و من بابت لحظه لحظه این روزهای خوش  زندگی ام خدا رو شکر میکنم .

من واسه جبران اینکه سال قبل عید نداشتیم ( بابای مهربون من فوت کرده بود ) امسال در تکاپوی بیشتری بودم یک ماه مونده بود به عید رفتم کلاس شیرینی پزی و دستور پخت 11 شیرینی خشک رو یاد گرفتم ، واسه چیدن هفت سین میز گرد با ساتن قهوه ای و کمربند کرم خریدم ، چنا تا از ظرف و ظروف های پذیرایی رو عوض کردم و واسه دخمل نازم سه دست لباس خریدم با یک جفت کفش خوشگل ، یک پنس ناز  با  پارچه مخمل و یک ساپورت هم واسش خریدم واااااااااااااااااااااااااااااااااااای که چقدر ناز میشی با لباسهای عیدت گلممممممممممممممممممممممممممم.

هلیا جونم خیلی عذاب وجدان دارم که واسه انجام دادن تمون کارهای عید تو رو تنها گذاشتم ، واسه روزهایی که کلاس شیرینی پزی رفتم ، روزهای خرید ، روزهایی که شیرینی پختم ، روزهای خونه تکونی و ........................

عزیز دلم من رو ببخش سعی میکنم روزهای بعد جبران کنم خوشگلکم.

زمان تحویل سال نو هم که ساعت نزدیک 3 صبح بود و شما تو خواب خوش بودی من و بابایی هم دلمون نیومد بیدارت کنیم اروم اروم اومدیم نشستیم کنارت و دعای یا مقلب القلوب و .................. رو خوندیم و بعد اروم صورت ماهت رو بوسیدیم .

صبح که بیدار شدی من و بابایی عیدی بهت دادیم اما شما عیدی هات رو گرفتی و بعد هم گذاشتی روی میز و رفتی سرغ بازی و شیطونی کردن.

امیدو.ارم سالهای سال زنده و سرحال ، همیشه خوشحال و پیروز و موفق باشی دختر نازنینم .

این چند تا عکس رو هم ایام نوروز عمو حسین ازت گرفته :

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابا
23 فروردین 90 15:08
خيلي خوب بود لذذذذذذذذذذذذذذذذذذت بردمِِِِِِِِِِِِِِِِ